اما ما چه مي كنيم؟
اگر از ميان انواع پرخاشگري، تنها به پرخاشگري كلامي بپردازيم، مي توانيم آن را به فحاشي، توهين و تحقير و تمسخر، استدلالي و... دسته بندي كنيم. دسته هاي اول كه معلوم است. دسته آخر هم راهكار فضلا و علما است، بالاخص شخصيت هاي سياسي و يا روزنامه نگاران محترم، هنگامي كه مي خواهند طرف مقابل را حسابي تخريب كنند. اصطلاحاتي كه پشت سر هم، و معمولن بدون مبنا استفاده مي شود: متحجر، متعصب، منحرف از اصول، استحاله شده، خائن و...
حالا بياييم اين موارد را اندكي با وايتكس شستشو دهيم! يعني اندكي سبك تر، يا سطحي تر. مي شود رفتار خودمان، وقتي كه اعصاب نداريم، دمقيم، درهم رفته و بي حوصله و اينها. در چنين مواقعي نگاه هاي عاقل اندر سفيه مي كنيم، سر هم غر مي زنيم و تقصير را گردن هم ميندازيم، به موارد كوچك گير ميدهيم، سر هر بحث كوچكي دلمان مي خواهد درشت حرف بزنيم، و با همان قيافه ترش و عبوس به كار هم تكه مي اندازيم، بعضن تند و نيش دار. در كل دلمان مي خواهد طرفمان را به نوعي بكوبيم و خود را بر او غلبه دهيم و يا او را پس بزنيم، گرچه او در ناكامي ما (بخوانيد خستگي ما، بي حوصلگي ما، مشكلات زندگي ما و...) بي تقصير است.
اين رفتار، براي همه ما طبيعي است. همه ما، كم يا زياد اين كارها را كرده ايم و اين گونه بوده ايم. اما حاصل؟
چيزي كه اين داستان را نامطلوب تر مي كند اين است كه اصولن اين دست رفتارها، مسري است. يعني ديگران را وادار به مقابله به مثل مي كند. البته اين مقابله به مثل لزومي ندارد كه در همان لحظه و در مقابل همان فرد رخ دهد. هنگامي كه كسي بر سر من غر ميزند، شايد بتوانم الان اين مسئله را تحمل كنم، اما هنگامي كه بعد از يك روز خسته كننده و شنيدن انواع اين غرغرها به خانه مي روم، تجميع كليه ناراحتي ها و بدرفتاري ديگران موجب بروز پرخاشگري در من نيز مي شود. بنابراين اولين حاصل بي حوصلگي ما تخريب روحيه ديگران است. و در ادامه، اشاعه فرهنگ پرخاشگري و افزايش فشارهاي هيستريك روزانه و افزايش اضطراب و بيماري هاي روحي- رواني و به تبع آن بيماري هاي قلبي و...
بيشتر از اين ادامه نمي دهم. به گمانم ذهن همه ما آن قدر پويا هست و البته به اندازه اي با اين مطالب آشناست كه بتواند اين مطلب را تكميل كند. فقط مي ماند يك جمع بندي كليشه اي ساده، اما مهم.
همه ما تجربه كرده ايم كه ميل باطنيمان به خريد از يك فروشنده خوش اخلاق بيشتر است. همه ما تجربه كرده ايم كه وقتي در جمع همه خوبند، ولو در ظاهر، بيشتر خوش مي گذرد. همه ما ميدانيم كه اين جامعه، جامعه اي است رو به زوال و هزاران بدبختي در آن رو به رشد است. و همه ما ميدانيم كه در اين جامعه، ولو در حد اطرافيانمان، نقش داريم و اثر گذاريم.
توصيه هاي حال به هم زني مثل "در مقابل مشكلات لبخند بزنيد"- اگرچه بعضن درست و كارسازند- به كنار. ما فقط بار مشكلات را سر هم خالي نكنيم.
از تذكر به هم نترسيم و جلوي بد اخلاقي هاي يكديگر را با آرامش و خوش رويي خودمان بگيريم.
...
ميدونم، اين حرف ها، شبيه كتاب هاي گند مثلن روانشناسيه، ظاهر نصيحت بار داره، و به دل آدم نمي چسبه. ولي خوب همينه ديگه. يعني واقعيته.
اينكه خشونت توي جامعه داره هي زيادتر ميشه، و بيماري هاي رواني، درسته كه همه اينا هزار تا عامل مختلف داره كه شايد 5تا دونه اش هم دست ما نباشه، اما واقعن، به اون روزايي فك كنيد كه همه سرخوشن.
برادر من، ميدونم الان داري فحش ميدي، ولي جان من، فك كن وقتي باتري ماشينت زير بارون تموم شده بود، جفتمون اخلاقمون سگي بود، مث خيلي از اوقات ديگه. اون وقت تموم شدن باتري ميشد يه مشكل كه به هزارتا مشكل ديگه اضافه شده و اعصاب ما رو بيشتر به هم ميريزه، در حالي كه اون شب ما كلي خنديديم و تفريح كرديم. (نه اينكه مخاطب فقط يه نفر باشه، محض مثال عرض كردم)
و البته جنبه اجتماعي قضيه كه توي قسمت قبل عنوان شد به اندازه كافي مهم هست، فك مي كنم بيشتر از اوني كه توي واكنشهاتون ديدم، و بي شك تاثير ما هم بيشتر از اونه كه فك ميكنيد. حداقل توي لباس هامون، توي حل مشكلاتمون و...
بيشتر اين بحث شخصيه. براي اين كه روي خوش نشون بديم به هم، هركس رفتار و ويژگي ها و خصوصيات خودشو داره. ما معمولن بي خيالشيم، چون به نظرمون خيلي روزمره و كليشه و مسخره و... مياد. اما من همه اينا رو گفتم كه بگم ارزششو داره كه فقط روش فك كنيد.
فك كنيد كه براي ده سال ديگمون ميخوايم چه غلطي بكنيم. واسه نسل بعدمون كه توي اون شرايط ميخواد رشد كنه و تصميم بگيره. واقعن فك مي كنم ماييم كه مسئوليم، قشر تحصيل كرده مثلن روشن فكر!
پ.ن1: ميخوام يه خيريه راه بندازم، در راستاي عملي كردن ايدئولوژي ها مسخره اي كه توي ذهنم ميگذره. هركي واقعن اين كاره است دستش بالا
پ.ن2: اندكي غر به فرهنگ و جامعه، يكي از بهترين آثار آبجيز از نظر من:
http://boxstr.com/files/6069563_8fnq4/06%20Cheraa.mp3